دسته‌بندی نشدهسریال ترکی حلقهسریال ترکیه ایفرهنگ و هنر

خلاصه داستان قسمت ۳۲ سریال ترکی حلقه + تصویر

[ad_1]

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۳۲ سریال ترکی حلقه می باشید. این سریال ترکیه ای درام عاشقانه و اکشن در سال های ۲۰۱۸ تا ۲۰۱۹ ساخته شده است. شرکت تولیدکننده سریال حلقه Es Film است و کارگردان آن زیبا و پلیسی ولکان کوچاترک می باشد. نویسندگان سریال نیز Aziz Tuna C و Selim Bener و Ali Demirel هستند. به نظر می رسد در این سریال شاهد درگیری شخصیت ها با موضوعاتی همچون پول، عشق، مرگ و قتل خواهیم بود. خلاصه اینکه، این سریال به نظر یک درام عاشقانه و جنایی جذاب با مضامین پیچیده اجتماعی به نظر می رسد.

قسمت ۳۲ سریال ترکی حلقه
قسمت ۳۲ سریال ترکی حلقه

قسمت ۳۲ سریال ترکی حلقه

مژده و جهانگیر باهمدیگه نشستن و در حال ساندویچ خوردنن. مژده به جهانگیر میگه چرا به من کمک کردی؟ تو هتل تو میدونستی با چاتای همکاری کردم چرا جلومو نگرفتی و گذاشتی گوشواره رو ببرم؟ جهانگیر میگه به نظرم خوشگل بودو لبخند میزنن. حمیرا پیش چنگیز میره که میبینه با یه اسلحه خالی رو زمین افتاده که ازش میپرسه چیشده؟ چنگیز ازش گلگی میکنه که چرا تیرهای تو اسلحه را خالی کرده حمیرا میگه-ون بهت اعتماد نداشتم و اگه خالی نکرده بودم که الان مرده بودم! آنها به اتاق قرمز میرن و به وکیل هارچ زنگ میزنه و با عصبانیت میگه که چرا خیاطو نتونستن بکشن اون الان فرار کرده و رفته! وکیل جا میخوره و میترسه. بهار پیش جمال که به کان زنگ میزنه و بهش میگه که خیاط فرار کرده کان کلافه میشه و میخواد به جهانگیرم خبر بده که جمال میگه به تو چه ربطی داره اگه الان بگی میخوای بگی از کجا فهمیدی؟ تو یکراست برو خانه سبز ما هم میایم اونجا کان قبول میکنه. او از گاراژ بیرون میاد که دو نفر با اسلحه به سمتش میرن و تو ماشین میکننش و میبرن. جهانگیر میره یه ساندویچ دیگه بگیره که یه نفر با اسلحه بهش اشاره میکنه که راه بیوفته جهانگیر میره که وقتی مژده برمیگرده میبینه جهانگیر نیست بهش زنگ میزن همه میبینه در دسترس نیست و تعجب میکنه. کان و جهانگیرو به یه پارکینگ میبرن و تو یه ماشین روبروی وکیل هارچ میشینن.

جمال و گروهش به محلی که خیاط فرار کرده میرن. وکیل هارچ به کان و جهانگیر میگه یه مدت باید پیش من باشین اینو حلقه ازم خواسته. جهانگیر میگه ما فقط درباره گذشته سوالاتی داریم و جوابشو میخوایم وکیل میگه به کارتون خوب برسین به وقتش به جوابم میرسین. بعد از کمی حرف زدن ایلهان و اسکندر و چاتای به اونجا میان. وکیل هارچ به همشون میگه که خیاط دیگه تو دست پلیس نیست ولی واسه ما هم دیگه کار نمیکنه و حلقه را هدف گرفته خواستم هشدار بدم و بگم هرکی بکشتش ۲۰٪ سهمش بیشتر میشه. جهانگیر بعد از بیرون اومدن از اون پارکینگ به مژده زنگ میرنه و ازش معذرت خواهی میکه مژده میگه نمیبخشم یه غذا بهم بدهکاری اونم جا و زمانشو من میگم جهانگیر قبول میکنه. بعد از قطع تماس جهانگیر یکی به مژده زنگ میزنه که مژده بهش میگه من اینجوری با کسی کار نمی کنم و لبخند معناداری میزنه. جمال به اداره پلیس رفته و آلتان را مقصر میدونه آلتان میگه این تهمت بزرگیه! جمال میگه به جز تو کسی خبر نداشت که خیاط اونجاست! اسکندر به رستوران میره که میبینه مژده نیست سپس به جایی که مژده اونجا رفته.

اسکندر غر میزنه که چرا بدون اطلاع جایی میره خطرناکه الان خیاطم فرار کرده مژده میگه حلش کردم و میره تو اتاق که نشون میده خیاط اونجاست بعد از رفتن خیاط مژده میگه من باهاش توافق کردم که بهش کمک کنم در ازاش اون با ما کاری نداشته باشه. ایلهان به خونه میره که میبینه گولای گریه میکنه وقتی میره پیشش میبینه دهنش بسته ست خیاط اسلحه میزاره رو سرش و میگه وکیل هارچو میخوام. ایلهان قرار الکی با یه نفر میزاره و ادعا میکنه وکیل هارچه. خیاط میفهمه اون شخص وکیل نیست و درگیری رخ میده در آخر جمال و گروهش به اونجا میان و خیاطو دوباره دستگیر میکنن بهار میفهمه جهانگیر داره اونارو نگاه میکنه و برای طبیعی جلوه دادن کان که اسلحه دستش بودو میگیره. آنها به خانه سبز میرن و بهار بهش میگه که مجبور شد دستگیرش کنه وگرنه جهانگیر شک میکرد در ضمن وقتی بفهمن چیزیو لو ندادی اتفاقی نمیوفته!….

بیشتر بخوانید:

۰ ۰ آرا

امتیازدهی به مقاله

[ad_2]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا